.
اختر چرخ ادب پروین است
(2)
پروین شعر گوهروسنگ رادر12سالگی گفته است.این دختردراین سن ازگفتگوی گوهرارزشمندوسنگ بی ارزش
نتیجه پرمعنایی می گیرد که استواری و صبوری درهنگام
مشکلات وسختیها قدرومقام انسانی رابالا می بردومهمتر
اینکه این نتیجه زیبا رادرقالبی موزون وشعری زیبابیان می
کند.
باخواندن این بیتهامیتوان دخترنوجوان12ساله ای رامجسم
کرد که در دستان کوچکش دیوان قطوری از شاعران کهن
دیده میشودکه اواین اشعار راباشوق وذوق می خواند و به
گنجینه اسرار میسپارد.
ازجمله زیباترین اشعاری که در دوره نوجوانی پروین (12 تا
14سالگی)سروده شده اند.عبارتند:(ذره-اشک یتیم-سعی
وعمل-اندرزهای من-خزان-اندوه-فقر-صاعقهء ماستم اغنیا
ست)
بی شک پروین نسبت به محیط اطراف خود. جامعه و مردم
ان بسیارحساس بوده است . و به جزئیات توجهی عمیق داشته است .پروین شعرهایش را برای دوستان پدرش می
خواندوآنها ازشنیدن سروده های این نوجوان بسیار تعجب
میکردند.
هنراوآنجاست که اززبان همه چیزسخن میگوید:(چشم و
مژگان-دام ودانه-مورومار-سوزن وپیرهن-خاک وباد-مرغ و
ماهی-مرغ وصیاد-ابروباران-کرباس والماس-کوه وکاه و .....
بالاخره جمادونبات-انسان وحیوان-ومعانی مانند:
امیدونومیدی-تقدیروسرنوشت-ولطایف وبدایع دیگر.....
اومارادرغرفه ای مینشاندوبااین اسباب وابزارهابه صدرنگ
آمیزی وافسونگری اندوهگین میسازدوبه تفکروامیدارد وبه
ندرت میخنداند.دائم درفکراست.اوبیشترنگران وطایف مادر
ی است.وقتیکه ازاین اندیشه ها خلاص میشود به یادلطف
خدامی افتدوقطعهءشاهکاروجاودانی"لطف حق"رامردانه
واستوارمی سرایدوخواننده راباحقایق وافکاری بالاترآشنا
میسازد و در همان حال نیز ازوطیفهءخطیرمادری دست بر
نمی داردوبازهم مادری است نگران.
مادر موسی.چوموسی رابه نیل
درفکنداز گفتهء رب جلیل
خودزساحل کردباحسرت نگاه
گفت:کای فرزندخرد بی گناه
گرفراموشت کندلطف خدای
جون رهی زین کشتی بی ناخدای
گرنیاردایزدپاکت به یاد
آب. خاکت رادهدناگه به باد
پروین درتمام سفرهایی که پدرش درداخل وخارج میرفت
شرکت میکردوباسیروسیاحت به گسترش دیدواطلاعات و
کسب تجارب تازه میپرداخت.
درایران کان سخن وفرهنگ است.اگرشاعرانی ازجنس مرد
پیداشده اندکه مایه این حیرتند.جای تعجب نیست.اماناکنون
شاعری ازجنس زن که دارای این قریحه واستعدادباشدوبا این همه توانایی اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید از نوادر
محسوب میشود و جای بسی تعجب و شایسته هزاران
تحسین وتمجید است.
نخستین آثار پروین در مجله "بهار" منتشرشد.هنگامی که
اشعار اوباآن استواری واستحکام انتشار یافت کمترکسی
گمان میکرد که گویندهء این اشعار دختری نوجوان باشد تا
جائیکه برای رفع این شبهه پروین باانتشار این رباعی دراین
مورد رفع شبهه کرد:
ازغبارفکرباطل.پاک بایدداشت دل
تابداند دیوکاین آیینه .جای گردنیست
مردپندارندپروین را.چه برخی زاهل فضل
این معماگفته نیکوتر.که پروین مرد نیست
سعی وکوشش پروین دراین است که همه را بسوی کمال
سوق دهد این یک کمال اخلاقی ویکنوع تزکیه نفس بشکل صوفیانه است . گاهی از زبان یک مست در شعر" مست و
هوشیار"وزمانی از زبان یک دزد در شعر"دزدو قاضی"وگاه
از زبان یک دیوانه در شعر"دیوانه وزنجیر"به ظلمهاوتزویرها
دروغهاوپایه هاوبنیانهای غلط جامعه حمله میکندودراینمورد
حمله اش بسیاردقیق.روشن وقاطع وباارزش است.تکه ای
ازشعرمست وهوشیار را میخوانیم:
محتسب.مستی به ره دیدوگریبانش گرفت
مست گفت:ای دوست این پیراهن است افسارنیست
گفت:مستی زان سبب افتان وخیزان میروی
گفت.جرم راه رفتن نیست.ره هموارنیست
گفت.دیناری بده پنهان وخودراوارهان
گفت.کارشرع.کاردرهم ودینارنیست
گفت.اگه نیستی .کزسردرافتادت کلاه
گفت.درسرعقل باید بی کلاهی عارنیست
گفت.بایدحدزندهوشیارمردم.مست را
گفت.هوشیاری بیار.اینجاکسی هوشیارنیست
دراینگونه اشعارتوجه خواننده پروین به مسائل روزجلب
میشوددرقطعه "مست وهوشیار"و"شهنه وقاضی" و
"داروغه و والی"تمام قوانین ومقررات رامسخره میکندو
رسوامی سازداگرمست شراب می نوشدآنها خون فقیرو
اشک یتیم مینوشنددرقطعه ظریف وزیبای "دزد .قاضی"
این قاضی نیست که محکوم می کندبلکه دزد است که
قاضی وبعبارت صحیحتردستگاه عدالت جامعه رامحکوم
میکند.
قطعه هایی ازمنظومه زیباولطیف"دزدوقاضی"رابرایتان
میخوانیم:
برد دزدی را.سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان ازپیش وپس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزدگفت:ازمردم آزاری چه سود؟
گفت:بدکردار رابدکیفراست
گفت:بدکارازمنافق بهتراست
گفت:آن لعل بدخشانی چه شد
گفت:میدانیم ومیدانی چه شد
گفت:پیش کیست آن روشن نگین
گفت:بیرون آردست ازآستین
حدبه گردن داری وحدمیزنی؟
گریکی بایدزدن صدمیزنی؟
دست من بستی برای یک گلیم
خودگرفتی خانه ازدست یتیم
دزدجاهل گریکی ابریق برد
دزدعارف دفترتحقیق برد
میزدی خودپشت پابر راستی
راستی از دیگران میخواستی؟
حاجت ارمارازراه راست برد
دیو.قاضی رابه هرجا خواست برد
روشن بینی.واقع بینی.شناخت واقعیت جامعه وطبقات
مختلف آن . پروین را به چنین راه درست و نتیجه گیری
صحیح در مسائل اجتماعی می کشاند . دوران سیاه دیکتاتوری باهمه مظاهرش.پروین راازحقیقت گویی باز
نمی دارددرآنجاکه به سلطنت اشاره میکندمیگوید:
جمعی سیاه روز.سیه کاری توانند
باورمکن که بهر تو.روز سیاه نیست
پروین انسانی مهربان وطغیات کننده علیه ظلم است این
مبارزه درریشه تمامی اشعار پروین متبلور است.اودرهمه جادل وجانش با دردمندان وفقیران است.
تصادفی نیست که وقتی پروین دراوج شهرت خود بود و
اشعارش درقلب مردم جاری بود.وزارت فرهنگ رضاخانی
یک مدال درجه سوم که به هردلقکی براحتی میدادندبرای اوفرستاد.پروین این مدال را رد میکند.
زیرا او برای جکومت وقت مدیخه سرایی نکرده بود تاپاداش آنرا دریافت کند.اوحتی پیشنهادرضاخان راکه ازاو
دعوت کرد تا به درباربرای تدریس به ملکه و ولیعهدبرود.با
باکمال آزادگی وبلندنظری قبول نکرد.
قصاید پروین بیشتربه سبک ناصرخسرواست.ومثنویاتش
بیشتربه شیوه عطاروگاهی مولوی وزمانی مخزن الاسرارنظامی است مقطعاتش بیشتر بسبک انوری وثنائی است.
نکته بسیار مهم که درمطالعه اثار پروین فورا"درذهن می
نشیند اینست که طبع بسیاربلندوتوانایی داشته وتقریبا"
هرجاهرچه خواسته است توانسته بگویدووزن وقافیه به
هیچ وجه طبع او را محدود نکرده است ومانع ازادای مقصودش نشده است.روانی که در شعر او است یکی ازمظاهربسیاربرجسته طبع اوست.روی هم رفته اشعار
پیچیده گره خورده در آثار او بسیارکم است.
پروین به وضع اجنماعی زنان بسیارباتعمق وباتفکرمینگریست وآنان را همسر یعنی برابرویکسان مرد
میدانست وملاک برتری را در علم ودانش وتربیت میدانست.به گفته ایشان:
به هیچ مبحث ودیباچه ای قضاننوشت
برای مردکمال وبرای زن نقصان
چه زن.چه مرد.کسی شدبزرگ وکامروا
که داشت میوه ای از باغ علم در دامان
پروین در 19تیر 1313با پسرعموی خود که از افسران
شهربانی بود.ازدواج کردو4ماه در کرمانشاه بوداخلاق
نظامی باروحیه لطیف وآزاد پروین سازگارنبود.
اودرخانه ای سرشار از مظاهرمعنوی وادبی وبدورازهر
گونه آلودگی پرورش یافته بود.پس از ازدواج ناگهان به
خانه ای وارد شد.که یک دم از بساط عیش ونوش خالی
نبودوطبیعی است همگامی این دو طبع مخالف بیشتر
از2ماه نمی توانست دوام بیاورد.او با گذشتن از کابین خودازهمسرش جداشد.
پروین این تلخی شکست راباشناخت وفخامت تمام تحمل
کردوتا پایان عمرازآن سخنی بر زبان نراندوتنها سه بیت
در این باره سرود:
ای گل تو زجمعیت گلزار چه دیدی؟
جزسرزنش وبدسری ارخارچه دیدی؟
ای شمع دل افروز تو بااین همه پرتو
جزمشتری سفله به بازارچه دیدی؟
رفته به چمن.لیک قفس گشت نصیبت
غیرازقفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟
درسال1314چاپ اول دیوان پروین.شاعرتوانای ایران.بدست
پدرادیب وگرانمایه اش انتشاریافت ودنیای فارسی زبانان از
ظهور بلبل داستان سرای دیگری در گلزار پرطراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت.وازغنچه معطرذوق وطبع او بهره
مند شد . چاپ اول دیوان آراسته به دیباچهء پرمغز شاعر و
استاد سخن شناس ملک الشعرای بهاربود.
پروین درسن34سالگی درنیمه شب 16فروردین ماه 1320
شمسی براثربیماری حصبه درآغوش مادرچشم ازجهان فروبست.پیکرپاکش درآرامگاه خانوادگی اش واقع در شهر
قم ودرحرم متبرک حضرت معصومه(س)درکنارمزارپدرش به
خاک سپرده شد.
پروین برای سنگ مزار خودقطعه ای اندوهباروبسیارزیبا
سروده است.که هم اکنون برلوح مرقدش حک شده است
که امروزه این اشعارگهربارمورد زمزمه شاعران .ادیبان و
همه پیروجوان و مردمان گشته است:
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیذین است
صاحب آن همه گفتار. امروز
سائل فاتحه ویاسین است
دوستان به.که ز وی یادی بکنند
دل بی دوست.دلی غمگین است
خاک.دردیده بسی جانفرساست
سنگ برسینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هرکه را چشم حقیقت بین است
هرکه باشی وزهرجابرسی
آخرین.منزل هستی اینست
آدمی هرچه توانگرباشد
چون بدین نقطه رسد.مسکین است
اندرآنجاکه قضا حمله کند
چاره .تسلیم وادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که دراین محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
.
وبلاگ معلم
Moallem weblog
تلخیص از مقاله استادبزرگوار ابراهیم احمدی
درگاهنامه نگاه