بسم الله الرحمن الرحیم
مادرم
مادرم شعله کش حادثه های بی تو شدم
سرد ودلسوخته از بار جفابی تو شدم
مادرم بی تو حرام است زمان در بر ما
ساده اندیش ترین طفل قضابی تو شدم
آسمان بی رخ مهتاب شب تیره شود
وای بر من که دل تنگ رهابی تو شدم
توبیا تادل پرسبزه درخشان شودم
تو بیامن که سرانگشت نما بی تو شدم
مادرم خاطره مهر تو در جان منست
عطر آن خاطره درشامه مابی توشدم
قصه دیو وپری راتو بگوتا که مگر
ره گشادیم بدان سو که رهابی توشدم
دامن از اشک دلم شعله جانم بگرفت
تابگوید حدیثی که چرابی توشدم
هرکه آمد به ملامت که وفای تو چه شد
من برآنم که گرفتار بلا بی تو شدم
حسرت انگیزترین لحظه عمرم غم توست
غم آن لحظه که از خویش سوابی تو شدم
مادرم شعله شدم .آتشم این خانه گرفت
که من از خانه مهرتو کجابی تو شدم
عزل مهرتو احمد بسرودست چنین
نکته اینست که در شورو نوا بی تو شدم
**************************************
معلم بلاگ
Moallemblog